از پیله های تاریکی

به سوی نور

به سوی مجمر عشق بیا

من اگر اینچنین مشتاق توام،

دوباره پای نام تو،

انگار باز معجزه آغوش تو در میان است!


حرفی بزن!

برای لذت شنیدن صدایت،

آوازی نذر گل های سرخ باغ،

یا شعری دوباره برایم بخوان

بهار نزدیک است ای باغبان وجودم،

آخر کاری بکن!

مثلا،

دستهایت را میان گلدان تنم بکار،

من اشکهای بسیاری پای این نهالک های دلتنگی ریخته ام،

کاری بکن.


شرمگین نیستم من از موهای سپیدم

دوری و دلتنگی از تو

برف بود بر این پیکره

وقتی تو نیستی

انگار نبض زندگی کندتر می زند

کاش بدانی بهار بی تو

ادامه سردی زمستان است.


بهار نزدیک است

و من دلم آغوش گمشده کسی را می خواهد،

کاری بکن!

۱۹اسفند۹۷


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها